سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار 14
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مجتبی احمدنژاد[27]
 

دوست دارم خوب‏ترین باشم

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 43
کل بازدید : 348908
کل یادداشتها ها : 64

   موسیقی

< 1 2 3 >
نوشته شده در تاریخ 91/2/10 ساعت 9:1 ع توسط مجتبی احمدنژاد


در باره برص ، علل ابتلای به آن و راه های پیشگیری و راه های درمان در روایات مطالبی آمده است.
علل ابتلا:
1. خوردن در حالی که سیر شده است:
عن أبی عبد الله ( ع ) قال : قال رسول الله (ص): الاکل على الشبع یورث البرص (1)
2. وضو و غسل و خمیر کردن با آبی که در آفتاب گرم شده است:
قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : الماء الذی تسخنه الشمس لا توضؤوا به ولا تغتسلوا به ولا تعجنوا به فإنه یورث البرص (2)
3. ساییدن کف پاها در حمام با سفال :
ولا تتدلک بالخزف فإنه یورث البرص (3)
4. نوره کشیدن در روز جمعه و چهارشنبه
5. خوردن و نوشیدن در حال جنابت (برای در امان ماندن از این عامل لازم است که بعد از جنابت ، وضو بگیرد و با وضو بخورد و بیاشامد. ) (4)
6. آمیزش با زن در حال عادت ماهیانه :
قال رسول الله صلى الله علیه وآله : خمس خصال تورث البرص : النورة یوم الجمعة ویوم الأربعاء ، والتوضی والاغتسال بالماء الذی تسخنه الشمس ، والاکل على الجنابة وغشیان المرأة فی أیام حیضها ، والاکل على الشبع (5)
7. نگاه کردن به درون آلت تناسلی زن هنگام آمیزش:
لا ینظرن أحدکم إلى باطن فرج المرأة ، فإنه یورث البرص (6)
راه های پیشگیری :
1. بعد از مغرب و قبل از خارج شدن از حال نماز و صحبت کردن با کسی صد مرتبه بگوید: " بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم " و صد مرتبه هم بعد از نماز صبح بگوید و هر کس این کار را انجام دهد خدا صد نوع از بلا را از او دور می کند که کمترینشان پیسی ، جذام ، سلطه شیطان و سلطه ستمگر است . (7)
2. شستن سر با گل خطمی در هر جمعه:
عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : غسل الرأس بالخطمی فی کل جمعة أمان من البرص والجنون (8)
3. گرفتن ناخن ها و کوتاه کردن شارب ها در هر جمعه:
عن أبی عبد الله علیه السلام قال : تقلیم الأظفار وأخذ الشارب فی کل جمعة أمان من البرص والجنون (9)
4. خواندن سوره نحل در هر ماه:
عن أبی جعفر ( علیه السلام ) ، قال : ( من قرأ سورة { النحل } فی کل شهر ، دفع الله عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء ، أهونه الجنون والجذام والبرص(10)
5. آب خوردن از کوزه عمومی:
عن النبی ( صلى الله علیه وآله ) ، قال : " شرب الماء من الکوز العام ، أمان من البرص والجذام " (11)
6. خوردن آنچه از سفره می ریزد:
رأى النبی صلى الله علیه وآله أبا أیوب الأنصاری یلتقط نثارة المائدة ، فقال صلى الله علیه وآله : بورک لک وبورک علیک وبورک فیک فقال أبو أیوب : یا رسول الله وغیری ؟ قال : نعم من أکل ما أکلت فله ما قلت لک ، وقال : من فعل هذا وقاه الله الجنون ، والجذام و البرص والماء الأصفر والحمق (12 ) .
رسول خدا ابو ایوب را دید که غذاهایی که از سفره بیرون می ریزد را جمع کرده و می خورد. حضرت فرمود: مبارک باد بر تو و برای تو و در تو . ابو ایوب پرسید: این دعا خاص من است یا غیر من را هم می گیرد؟
فرمود: هر کس خورده ریزهای سفره را بخورد شامل این دعا است و خدا او را از جنون ، آب زرد و پیسی  و حماقت حفظ می کند.
راه های درمان :
1. سویق خشک :
عن أبی عبد الله علیه السلام قال : السویق الجاف یذهب بالبیاض (13)
2. آبگوشت با گوشت گوساله:
عن أبی إبراهیم علیه السلام قال : السویق ومرق لحم البقر یذهبان بالوضح (14) 
3. خوردن بورانی  بادمجان و بادمجان سرخ شده :
عن الصادق ( علیه السلام ) ، قال : علیکم بالباذنجان البورانی - فإنه شفاء یؤمن من البرص - والمقلی بالزیت (15)
4. تربت امام حسین را با آب باران مخلوط کند( و بر موضع بمالد):
شکا رجل إلى أبی عبد الله ( علیه السلام ) البرص ، فأمر أن یأخذ طین قبر الحسین ( علیه السلام ) بماء السماء ، ففعل ذلک فبرئ (16)
5. بعضی گفته اند به تجربه ثابت شده حنا و نوره را مخلوط کردن و بر جاهای پیسی کشیدن ، سبب شفا می شود. (17)
6. گفته شده حجامت هم برص را دفع می کند. (18)
 أن الحجامة تدفع البرص
 درآمدن دمل نشانه دفع پیسی است:
قال رسول الله :لا تکرهوا الدمامیل فإنها أمان من البرص (19)
پی نوشت ها:
1. برقی ، محاسن ، تهران ، اسلامیه ، 1370 ق ، ج 2 ، ص 447 ؛ شیخ صدوق ، امالی ، - ، بعثت ، 1417 ق ، ص 636.
2. کلینی ، کافی ، اسلامیه ، تهران ، 1363 ، ج 3 ، ص . 15.
3. همان ، ج 6 ، ص 501.
4. محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، قم ، آل البیت ، 1408 ق ، ج 1 ، ص 466.
5. صدوق ، خصال ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1403 ق ،  ص 270.
6. ابن شعبة الحرانی  ، تحف العقول ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1404 ق ، ص 125.
7. کلینی ، همان ،  ج 2 ، ص 531 - 532.
8. همان ،  ج 3 ، ص 418.
9. همان ،ج 6 ، ص 490.
10. محدث نوری ، همان ، ج 4 ، ص 343.
11. همان ، ج 16 ، ص 435.
12. مجلسی ، بحار الأنوار ، بیروت ، الوفا ، 1404 ق ،  ج 63 ، ص 431.
13. کلینی ، همان ، ج 6 ، ص 306.
14. همان ، ص 311.
15. محدث نوری ، همان ، ج 16 ، ص 430.
16. طبرسی ، مکارم الأخلاق ، قم ، منشورات شریف رضی ، 1392 ق ، ص 384.
17. نمازی شاهرودی ، مستدرک سفینة البحار ،قم ، انتشارات اسلامی ، 1418 ق ،  ج 1 ، ص 327 -328.
18. همان ، ص 328.
19. شیخ صدوق ، الخصال ، قم ، انتشارات اسلامی ،1403 ق، ص 210.



  



نوشته شده در تاریخ 91/2/6 ساعت 2:35 ص توسط مجتبی احمدنژاد


 

محدث و محدّثه‏ (به کسر دال و تشدید آن) به معناى «سخن گوینده» است . بدان جهت که حضرت در رحم مادرش با او صحبت کرده، بدین نام خوانده شده است .
محدث و محدّثة (به فتح دال و تشدید آن) که ظاهرا منظور شما است، به معناى کسى است که با او سخن گفته مى‏شود. در روایت امام صادق در تعریف محدث آمده است:
وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِی یَسْمَعُ کَلَامَ الْمَلَکِ وَ لَا یَرَى وَ لَا یَأْتِیهِ فِی الْمَنَام‏ ؛
اما محدث کسی است که سخن فرشته را می شنود اما او را نمی بیند و در خوابش هم نمی آید. (1(
بر این اساس، حضرت بدین خاطر به این نام خوانده مى‏شود که ملائکه با حضرت سخن گفته اند، چنان که در روایات زیادى آمده است.
سخن گفتن ملائکه با عدّه‏اى از مردان و زنان در امّت هاى گذشته و در این امّت از جمله مطالب مورد اتّفاق شیعه و سنّى است.
علّامه امینى در کتاب ارزنده‏اش «الغدیر» در این باره مى‏گوید:
امّت اسلامى همگى بر این مطلب اتّفاق نظر دارند که در این امّت به سان دیگر امّت هاى گذشته کسانی بوده‏اند که به آنان حدیث گفته ‏شده و به اصطلاح «محدّث» (به صورت اسم مفعول و فتح دال ) بوده‏اند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیز به این مطلب خبر داده ، چنان که از طریق سنی و شیعه در کتب صحاح و مجموعه‏هاى حدیثى معتبر وارد شده است. محدّث کسى است که بدون این که پیامبر باشد، و بدون این که صورت ملائکه را ببیند، ملائکه با او صحبت کرده‏اند و یا اینکه در دلش چیزى مى‏افتد و به او الهام مى‏شود و به صورت کشف و الهام از سوى خداوند متعال علمى به او آموخته مى‏شود یا در دل او حقایقى که بر دیگران پوشیده است، روشن مى‏شود.
بنابراین، وجود چنین کسانى ، در امّت مورد قبول و اتّفاق همه است . فقط اختلاف در مصداق چنین افرادى است که به عقیده شیعه، حضرت على و دیگر امامان معصوم از محدّثین مى‏باشند.(2(
ایشان در ادامه مى‏نویسد: در امّت، افرادى محدّث وجود داشتند، همان گونه که در امّت هاى پیشین بودند. امیر المؤمنین و ائمّه معصومین دانشمندانى محدّث هستند. نبى نیستند. این خصوصیّت از ویژگی هاى آنان و منحصر به آن بزرگواران نیست، بلکه حضرت فاطمه علیها السّلام دختر بزرگوار حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیز «محدّثه» بود، همچنین سلمان محدّث بود. آرى، تمام امامان از اهل بیت و عترت طاهرین محدّث بودند، ولى هر محدّثى امام نیست.
روایات در باره محدثه بودن فاطمه :
1 -
اسحاق بن جعفر بن محمّد بن عیسى بن زید بن على :
از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم : از آن جهت حضرت فاطمه را محدّثه نامیدند که ملائکه از آسمان فرود آمده، همان گونه که با حضرت مریم علیها السّلام صحبت مى‏کردند، با آن حضرت نیز صحبت مى‏نمودند و مى‏گفتند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزیده و پاک و طاهر کرده و بر دیگر زنان برگزیده جهان برترى داده است.
اى فاطمه! در پیشگاه پروردگارت خضوع کن، سجده نما و با رکوع کنندگان رکوع بنما! فاطمه علیها السّلام با آنان صحبت کرده، آنان با او سخن مى‏گفتند. شبى به آن ها فرمود: مگر مریم دختر عمران بر دیگر زنان جهان برترى داده نشده است؟
فرشتگان پاسخ دادند: مریم بانوى زنان جهان در عصر خود بود. ولى خداوند تو را بانوى زنان جهان، هم در این زمان و هم در زمان حضرت مریم، و بانوى زنان اوّلین و آخرین قرار داده است. (3)
احماد بن عثمان: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم :
افراد زندیقى در سال یکصد و بیست و هشت ظاهر مى‏شوند،زیرا من آن را در مصحف حضرت فاطمه علیها السّلام دیده‏ام.
عرض کردم: مصحف حضرت فاطمه چیست؟
فرمود: خداوند هنگامى که روح پیامبرش را قبض فرمود، بر فاطمه علیها السّلام چنان غم و اندوهى وارد شد که جز خداوند کسى از آن آگاه نیست.
خدا فرشته‏اى را نزد حضرت فرستاد تا غم و اندوهش را کاهش داده، به او دلدارى دهد و به او سخن گوید. فاطمه
علیها السّلام نزول فرشته را به حضرت على علیه السّلام گفت. حضرت فرمود: هنگامى که احساس کردى نازل شده و صداى او را شنیدى، مرا در جریان بگذار! فاطمه علیها السّلام هنگام نزول فرشته امیر المؤمنین را خبر مى‏کرد.
حضرت هر آنچه را که مى‏شنید، مى‏نوشت تا اینکه کتابى از آن مجموعه به وجود آمد. در این کتاب احکام شرعى و حلال و حرام وجود ندارد، ولى علوم مربوط به آینده در آن ثبت است. (4)جهت آگاهی بیش تر به کتاب مصحف فاطمی نوشته عبدالله امینی ،چاپ دلیل ما،قم مراجعه کنید.
پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی. بحار الأنوار. موسسه الوفاء ،بیروت ، ج‏26، ص 78
2. علّامه امینى، عبد الحسین، الغدیر ، مرکز الغدیر للداسات الاسلامیه، ج 5 ،ص 67.
3. همان . ص 77 .
4. بحار الانوار . ج 43 ، ص 78؛ ج 26 . ص 44 .



  



نوشته شده در تاریخ 87/12/4 ساعت 1:50 ع توسط مجتبی احمدنژاد


الهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟

پاسخ: یکی از آسیب های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخورد دار نیست ؛ از این رو قضاوت دربارة آن ها مشکل است. تاریخ زندگی پیامبر(ص) نیز از این قاعده مستثنا نیست و بخشی از آن فاقد شفافیت می باشد؛ از این رو دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.

یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد، آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت  و یا شهید شد؟

در برخی از متون آمده است: «گروهی، زنِ یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو از گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع گوسفند مطبوع‌ترین عضو برای پیامبر است. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذارد، احساس کرد مسموم است. فوراً آن را از دهان در آورد، ولی کسی که با ایشان غذا می خورد، یعنی «بشر بن براء معرور» که از روی غفلت چند لقمه خورده بود؛ پس از مدتی بر اثر سم در گذشت. پیامبر دستور داد   زینب را احضار کردند و به او گفت: چرا چنین جفایی را بر من روا داشتی؟! وی در پاسخ گفت: تو اوضاع قبیلة ما را هم بر هم زدی، من با خود فکر کردم که اگر فرمانروا باشی، با خوردن این سم از بین خواهی رفت، و اگر پیامبر خدا باشی، قطعاً از آن اطلاع یافته و از خوردن آن خودداری خواهی نمود.

ابن اسحاق گزارش می دهد: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می شود. بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت هم می دانستند.

با توجه به مطالب مذکور باید گفت:

1) از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شده و این مسمومیت در بیماری پیامبر مؤثر بوده است.  برخی گفته اند: معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود:  این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده  است.

شاید به خاطر همین روایات و متون تاریخی بوده که پیامبر(ص) را نیز دارای مقام شهادت می دانستند، همان گونه که ابن هشام تصریح نموده است.

در برخی روایات نیز اشاره شده که مسمومیت پیامبر در رحلت او تأثیر گذار بوده است،  از این رو حضرت در هنگام رحلت با اشاره به مسمومیت خویش در خیبر می فرمود: «نیست پیامبر و وصی مگر این که شهید شود».

2) در خصوص این که به پیامبر(ص) شهید گفته نمی شود، شاید بدان جهت باشد که مسایل تاریخی ابهام دارد و یا سند برخی از روایات اشکال دارد. طبیعی است چیزهایی را می توان به ساحت مقدّس پیامبر نسبت داد که شبهه و ابهام نداشته باشد. از سوی دیگر دقیقاً مشخص نیست که مسمومیت، چقدر در رحلت پیامبر تأثیر گذار بوده؛ زیرا مسمومیت در سال هفتم هجری بوده،  ولی رحلت پیامبر در سال 11 هجری اتفاق افتاده و این فاصله زمانی حکایت از آن دارد که مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر نبوده است. اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر(ص) بود، باید پیامبر بعد از مسمومیت از دنیا می رفت، همان گونه که «بشر بن براء» که از گوشت همان گوسفند خورده بود، فوت کرد.

3) در خصوص صحت و عدم صحت اقوال دربارة رحلت و یا شهادت پیامبر(ص) نمی توان قضاوت نمود،‌ زیرا داوری دربارة مسایل تاریخی مبهم، مشکل است. از متون تاریخی استفاده می شود که پیامبر توسط زن یهودیه مسموم شده است. حال پیامبر(ص) در اثر مسمومیت از دنیا رفت یا نه، مشخص نیست.






نوشته شده در تاریخ 87/9/16 ساعت 8:54 ع توسط مجتبی احمدنژاد


روز عرفه

از دیدگاه روایات، دعا و نیایش در روز عرفه چه فضیلتی دارد؟

روز عرفه روز دعا و نیایش است و اگر چه روزه آن روز مستحب است، لیکن اگر روزه گرفتن آن روز موجب ضعف شود، آن گونه که انسان نتواند دعاهای این روز را بخواند، خواندن دعا بر روزه گرفتن مقدم است.(1) نقش نیایش در وصول به رحمت بیکران الهی، با بیان امام صادق(ع) که فرمود: «الدُّعاء کهف الإجابه کما أنّ السّحاب کهف المطر»(2)به خوبی روشن است. طبق این بیان نورانی همان طور که ابر، قرارگاه باران است، دعا نیز قرارگاه اجابت است. به بیان دیگر، اجابت در درون دعاست، همانطور که باران در نهاد ابر تعبیه شده است، بنابراین، چنانچه کسی با حسن ظن و خالصانه و عارفانه و به نحو عام دعا کند، خدا هم اجابت خواهد کرد. بخش مهمّی از پیروزی انبیای بزرگ(ع)نیز به برکت دعا بوده است؛ زیرا تظاهرات و عملیات، بخش «جسمانی» پیروزی را تشکیل میدهد ولی دعا و نیایش روح ظفر است؛ چنانکه امام علیبن موسیالرضا(ع) همواره به اطرافیان خویش میفرمود: بر شما باد به سلاح پیامبران: «علیکم بسلاح الأنبیاء» آنگاه در پاسخ اینکه سلاح آنان چه بود؟ میفرمود:(3) دعا تنها چیزی است که خدا آن را به انسان تملیک کرده است. انسان جز دعا و تضرع در پیشگاه خداوند مالک چیزی نیست: «یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک إلّا الدّعاء (4) از این رو در برابر دشمن درون، سلاحی جز ناله ندارد: «و سلاحه البکاء» (5) دشمن بیرون را میتوان با سلاح سبک و سنگین از پا درآورد ولی شیطان و دشمن سرسخت درون را تنها با اشک در برابر خدا میتوان رام کرد. بنابراین، کسی که اهل ناله نیست، مسلح نیست و اگر کسی مسلح نباشد پیروز نخواهد شد؛ زیرا انسان تا زمانی که خود را میبیند، خدا را نمیبیند و به درگاه او تضرّع و اظهار عجز نمیکند، وقتی ننالد در نبرد با اهریمن درون و بیرون شکست میخورد.

گرچه همة حالات زندگی برای نیایش مناسب است ولی دوران پربار حج و حضور در مواقف آن، شکوه بیشتری برای دعا و تأثیر فراوانتری برای نیایش به درگاه پروردگار جهان دارد و چون دعا از ضمیر صاف، مورد قبول است و احرام و آهنگ کعبة ازاد و پاک، در تصفیة ضمیر تأثیر به سزایی دارد، نیایش در حج و دعا در مواقف آن بهترین اثرها را به همراه خواهد داشت. از این رو برای هر برنامه از مناسک حج. دستور ویژهای در مورد نیایش داده شده است و عمدة آن دعای عرفه در صحرای عرفات و همراه تودة مردم گرد آمده از سراسر جهان و عُشاق مشعر و مشتاقان کوی مناست.

روایات فراوانی دربارة اعمال روز عرفه و هنگام وقوف در عرفات، به ویژه کیفیت دعا در آن موقف نقل شده که بخشی از آنها در خصوص دعاهای آن روز، مانند دعای عرفه امام حسین و دعای امام سجّاد(ع) است و بخشی نیز در اهتمام و ترغیب به دعا کردن به دیگران است، به گونهای که برخی شاگردان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همه همّ خود را در آن سرزمین که دعاها در آن مستجاب است، صرف دعا برای غیر میکردند.

علیبن ابراهیم در این باره از پدرش نقل کرده که گفت: عبدالله بن جندب را در عرفات دیدم که زمانی طولانی دست به سوی آسمان بلند کرده، سیلاب اشک از گونههایش بر زمین سرازیر بود، به گونهای که من شخص دیگری را اینچنین در حال مناجات ندیدم. هنگامی که مردم از عرفات عازم مشعر بودند به او گفتم: کسی را بهتر از تو در حال نیایش ندیدم. عبدالله گفت: به خدا سوگند در آن حال فقط برادرانم را دعا میکردم؛ زیرا از امام کاظم(ع) شنیدم که فرمود: کسی که به دور از چشم برادر (ایمانی)اش در حق وی دعا کند از جانب عرش ندا داده میشود که صدهزا برابر آنچه برای او خواستی نصیب تو خواهد شد: «من دعا لأخیه بظهر الغیب نودی من العرش: ولک مأة ألف ضعف مثله». پس شایسته نبود که من صدهزار برابر دعای مستجاب را به خاطر یک دعا که برآورد شدنش معلوم نیست واگذارم. (6) مشابه این نقل، دربارة دیگر صحابه نیز روایت شده است.(7)

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، 94، ج، ص123 ـ 124.

2. کافی، ج2، ص471.

3. همان، ص471.

4. مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

5. همان.

6. کافی، ج2، ص508 و ج 4، 465.

7. همان.






نوشته شده در تاریخ 87/8/30 ساعت 10:6 ص توسط مجتبی احمدنژاد


اللهم عجل لولیک الفرج

چرا موقع نام امام زمان (علیه السلام) دست بر سر گذاشته می شود آیا غیر از تعبّد حکمتی دارد؟

پاسخ: در تفکر شیعی، امامان معصوم (ع) جایگاهی بس بلند دارند، از این رو هر گاه اسامی یا برخی از القاب آنان ذکر می‏شود، پسوند «علیه السلام» به کار برده می‏شود. و این نشان از مقام رفیع آنان داشته و نوعی احترام به ساحت مقدس آنان تلقی می‏گردد.

دست بالای سر گذاشتن و صلوات فرستادن در هنگامی که اسم امام زمان (ع) ذکر می‏شود، در راستای احترامی است که به ساحت مقدس امام زمان (ع) شکل می‏گیرد. در برخی از روایات تصریح شده است که جهت احترام به ساحت مقدس امام زمان (ع) معصومان این کار را می‏کردند.

همان گونه که هر گاه اسم حضرت حجت برده می‏شد، بزرگان قیام می‏نمودند. (1)

مرحوم شیخ عباس قمی می‏نویسد: روایت شده که دعبل خزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را برای حضرت امام رضا (ع) سرود چون به این شعر رسید:

خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم اللَّه بالبرکات

امام رضا (ع) چون نام قائم را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً». (2)

پی نوشت ها:

1 . منتهی الامال، ج 2، ص 488 - 489.

2 . همان، ص 490.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ